کد مطلب:106426 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

خطبه 041-وفاداری و نهی از منکر











[صفحه 224]

از خطبه های آن حضرت است جنه: چیزی كه به وسیله آن از سلاح و مانند آن استتار شود. قلب الحول: شخصی كه در اختیار و انتخاب كارها و شناخت امور بسیار متحول و دگرگون عمل می كند. انتهاز: پیشدستی كردن در كارها. فرصه: وقتی كه امكان انجام كار باشد. حریجه: دوری از بدی و گناه. وفاداری و راستگویی قرین یكدیگرند، من سپری نگاهدارنده تر از (عذاب سخت دوزخ) از وفای به عهد سراغ ندارم. آن كس كه بداند بازگشتش به كجاست و چگونه كیفر كردارش را می دهند، هرگز با كسی مكر نمی كند، ولی ما در زمانی واقع شده ایم كه بیشتر مردم فریب و مكر را زیركی فرض كرده و بی خردان اهل مكر را، زیرك و سیاستمدار پنداشته اند. این مكاران و نادانان را چه می شود، خدا آنها را بكشد) مرد زیرك و كاردان، راه حیله و چاره فریبكاری را بخوبی دانسته و نیروی انجام آن را در خویش می یابد دو دلیل بكار نبردنش این است كه امر و نهی خدا جلوگیر اوست، و با این كه بكار بستن آن را در عرضه خود، و توانایی خویش می بیند آن را ترك می كند، ولی كسی كه در دین از هیچ گناهی روگردان نیست، مكر و حیله را بكار می گیرد. شرح خطبه: واژه وفاء كه در كلام امیرالمومنین (ع) آمده است، ملك

ه ای است نفسانی كه از پایبندی به پیمان و پا بر جایی بر آن حاصل می شود و صدق و راستی خصلتی است نفسانی، كه از برابری سخن با واقع تحقق پیدا می كند. و این دو از صفات نیك و فضایلی هستند كه داخل در ویژگی عفت و همراه آن می باشند. چون كلمه توام برای دو كودكی كه با یك شكم از مادر بدنیا می آیند بكار می رود حضرت وفاء را كه همراه با صدق، تحت ملكه عفت قرار دارد به دو كودك همزاد تشبیه كرده و لفظ توام را برای آن دو استعاره آورده است. و بدین سان فضیلت وفاء در مقابل صفت پست مكر و فریب و فضیلت صدق و راستی در برابر صفت زشت دروغگویی، و این دو صفت رذل، تحت پوشش گناهكاری توام بوده و ضد پاكی و عفت اند. سپس می فرماید من سپری از وفای توام با راستی، نگهدارنده تر نمی دانم. این بیان حضرت كاملا واضح و روشن است، زیرا وفاداری برای شخص در آخرت نگاهبان كاملی از عذاب خدا، بلكه بزرگترین مانع كیفر اخروی است. و اما در دنیا استتار كننده خوبی از زشت نامی و ننگ است، از آنچه نتیجه بی وفایی می دهد. مثل مكر و دروغ كه آلودگی نفسانی است. وقتی كه بدانی هیچ چیز مانند وفا انسان را از بدیها پناه نمی دهد خواهی دانست كه سپری پناه دهنده تر از آن نیست. سخن در س

تودن وفاء و بدگویی از حیله و نیرنگ فراوان است چنان كه خداوند متعال می فرماید: الذین یوقون بعهد الله و لاینقضون المیثاق و باز می فرماید: والموفون بعهدهم اذا عاهدوا و در ستایش وفای به عهد می فرماید: و من اوفی بعهد من الله، و باز می فرماید: فمن نكث فانما ینكث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیوتیه اجرا عظیما. در بدگویی و مذمت مكر و فریب، در روایت می گوید: با هر فریبكاری پرچمی است كه روز قیامت بدان شناخته می شود.) قوله علیه السلام: و لایغدر من علم كیف المرجع سپس امام (ع) می فرماید: آن كه برگشتش را بسوی خدا بداند، فریب كاری نمی كند. دانستن چگونگی بازگشت به سوی خداوند متعال و آگاهی یافتن بر منزلگاههای سیر و سفر الی الله. و ویژگیهای آخرت كه آخرین مرحله سیر و دار استقرار است، بازدارنده نیرومندی، از انجام دادن اعمال پست و از آن جمله فریب كاری است. این كه امام (ع) مكر و فریب را به نادانی، درباره معاد و بازگشت به سوی خداوند نسبت داده اند، برای این است كه حضرت می خواهند وفای به عهد را ستوده و افراد را بر وفاداری نسبت، به پیمانها ترغیب كنند. سپس فرموده اند و لقد اصبحنا فی زمان الی قوله الحیله ما در بد روزگاری قرار

داریم.... این كه مردم روزگار گروهی فریب كاری را به جای زیركی گرفته، و بیشتر مردم این فریبكاران را چاره جویان خوبی دانسته اند. برای بیان این حقیقت است، كه هر دو گروه، به دو نوع نادانی گرفتارند: 1- به عواقب بد فریب كاری آگاه نیستند 2- بین نیرنگ و زیركی فرق نمی گذارند. میان فریب كاری و زیركی اشتراك مفهومی برقرار است. توضیح مطلب این است كه فریب كار، برای رسیدن بمقصود نامشروع و چاره جویی در دستیابی به خواست خود، به زرنگی و هوشیاری نیازمند است چنان كه شخص زیرك برای رسیدن بمقصود خیرخواهانه و جهات مصلحت به هوشیاری، زرنگی و درست اندیشی احتیاج دارد بنابراین هم شخص فریب كار و هم فرد زیرك، به هوشیاری و زرنگی نیازمندند، اما فریب كار برای استنباط اندیشه ای كه مبتنی بر حیله است تلاش می كند هر چند، با قوانین شریعت مخالف باشد، و مصالح كلی را در رابطه با مصلحت جزئی پایمال كند. ولی مرد زیرك و دوراندیش، استنباط راه بهتر را برای نظام مبتنی به مصالح جهان و توافق با قوانین شرع انجام می دهد. چون فرق گذاری میان این دو معنی بسیار دقیق بوده است، فریب كاران فریب كاریشان را، بجای زیركی قرار داده اند. و نادانان آنها را چاره ساز خوبی به ح

ساب آورده اند. امام (ع) حیله بازان را در انجام فریب كاری به خوب حیله كردن متصف كرده اند، زیرا آنان چنان فریب كاری را دقیق انجام می دادند كه همگان آن را زیركی به حساب می آوردند. حضرت بصراحت این نوع فریب كاری رابه عمروعاص و مغیره بن شعبه و امثال آنها نسبت داده است. آنها فریب كاری می كنند بی آنكه بدانند چاره جویی در امر فریب كاری، آنها را به پستی رذالت و ستمگری می كشاند، و هیچ حسنی در حیله ای كه منجر به سستی شود نیست. قوله علیه السلام: ما لهم قاتلهم الله در پایان خطبه حضرت كوفیان را نفرین كرده می فرماید: آنها را چه می شود؟ خدای بكشدشان. این كلام حضرت بصورت پرسش انكاری پس از كنكاش آنان از كار امام (ع) نفرینی بر علیه آنهاست كه بعنوان جنگ با خداوند اعلام شده است. جنگ با خدا، كنایه از دشمنی و دوری از رحمت خداوند است. روشن است كه فریب كاران حیله گر از رحمت خدا بدورند. پس از بیان لعن و نفرین، سخن امام (ع) باین حقیقت اشاره دارد كه، افتخار كردن آنها به زیركی در به كار بستن انواع فریب كاری، فضیلت و برتری به حساب نمی آید، چه این كه، فریب كاری خیانت است، افراد زیرك و تیزبین، انواع فریب كاری را بخوبی می دانند، ولی در عمل ب

دان اقدام نمی كنند، زیرا از ناحیه خداوند، مانعی بر سر راه داشته، و نهی كردن حق متعال از فریب كاری، موجب ترك رذایل می شود، افراد با هوش و زیرك، با شناخت راههای حیله گری آن را رها می كنند. یعنی با وجودی كه فریب كاری را می شناسند و بر انجام آن، نیز توانایی دارند به دلیل ترس و خشیت از خدا آن را ترك می كنند. ولی كسی كه حیله را بشناسد و اعتقاد به گناه بودن آن و تخریب پایه های دین نداشته باشد، با امكان دست به انجام می زند. این دلیل فضیلت حیله گر نیست. در حقیقت فضیلت از آن كسی است كه فریب كاری را ترك كرده و دین را استوار دارد. واژه قلب و حول اشاره به خود امام (ع) دارد، زیرا سرشت بزرگوارانه آن حضرت اقتضای ترك فریبكاری و حیله گری را داشته است.


صفحه 224.